هر امتحانی که داشتیم، هر اضطرابی که فلجمان میکرد میگفتیم دعا کنبرایمان انا فتحنا میخواند. خواهرم سالها پیش خواب دیده بود که در بحبوحه یک جنگ گوشه ای تسبیح به دست انا فتحنا میخواند و ما در ان هیاهو و کشتار زیر سایه نفس گرمش امنیت داریم. و در خواب کسی گفته بود ارامشتان مرهون دعای خیر این پیرزن است. ح,مادربزرگ ...ادامه مطلب