برق رفت! شب بخیر

ساخت وبلاگ

از بس از کودکی همیشه به نحو نامحسوس کنترل میشدم، جواب پس میدادم و گزارش پیشرفت تحصیلیم را با جزییات ارائه می دادم، عادت کرده ام که فکر کنم برای کس دیگری دارم درس می خوانم. انگار که این یک تکلیف است که باید همیشه مشغولش باشم نه یک پروژه که باید تمام شود. به همین خاطر شب های امتحان که برق می رفت به جای اینکه ناراحت بشوم یا خودم را به در و دیوار بزنم که نور شمعی برای درس خواندن بیابم با خیال راحت می خوابیدم! چون دلیل موجهی برای درس نخواندن وجود داشت!

حالا هم که این دو تا (م) از اول هفته مرا زیر منگنه گذاشتند که تا آخر هفته باید فصل دوم تزت تمام شود، از این پیشامد که مهمانان غریبه ای با بی ملاحظگی هرچه تمامتر خودشان را برای فردا تحمیل کردند و از پس فردا درگیر عقد خواهیم شد، خیلی ناراحت نیستم.

تو انگار کن که برق رفته و میتوانم تقصیر تمام نشدن این فصل را به دوش برنامه های پیش بینی نشده بیندازم.

شب بخیر.

 

دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 155 تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 ساعت: 4:01