میان تاریکی تو را صدا کردم
سکوت بود و نسیم
سکوت بود و نسیم
که پرده را میبرد،در آسمان ملول
ستاره ای میسوخت، ستاره ای میرفت، ستاره ای میمرد
ستاره ای میسوخت، ستاره ای میرفت، ستاره ای میمرد
تو را صدا کردم
تو را صدا کردم
تمام شب آنجا میان سینۀ من، کسی ز نومیدی نفس نفس می زند
کسی به پا میخاست،کسی تو را میخواست
کسی به پا میخاست،کسی تو را میخواست.
تمام شب آنجا ز شاخه های سیاه،غمی فرو می ریخت
کسی ز خود میماند،کسی تو را می خواند
کسی تو را می خواند
ستاره ای میسوخت، ستاره ای میرفت، ستاره ای میمرد
تو را صدا کردم،تو را صدا کردم
تو را صدا کردم،تو را صدا کردم
درخت کوچک من به باد عاشق بود
به باد بی سامان
کجاست خانه باد؟
کجاست خانه باد؟
پی نوشت یک :اگر کسی این سطور را میخواند، پیشنهاد می کنم حتما میان تاریکی را با صدای علی زند وکیلی بشنود.
پی نوشت دو: اعتراف می کنم که تا این لحظه نمیدانستم شاعر «میان تاریکی» فروغ فرخزاد است.
پی نوشت سه: اعتراف میکنم که وقتی از نظر جسمی خیلی خسته ام و تمام سلولهایم درد میکند تنها چیزی که باعث می شود، انرژی بگیرم، نوشتن در این وبلاگ است.خصوصا اگر آهنگهای مورد علاقه ام را گوش کنم و همزمان متن شعرها را بنویسم.
پی نوشت چهار: من خوبم، فقط این شعر را خیلی دوست دارم!
دفترچه ممنوع...برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 80