خانم ن

ساخت وبلاگ

خانم «ن» دوست من است. پنج سال از من بزرگتر  و دختر بزرگ خانواده ای که همیشه بار مشکلاتشان را به دوش کشیده. یک خانم خودساخته و قوی با دو تا دختر خوشگل که نه تنها زندگی خودش را می چرخاند بلکه مادر و خواهرهایش را ازجهنمی که پدرشان برایشان ساخته بود بیرون برده و حالا خواهرها هرکدام برای خودشان کسی شده اند.

خانم «ن» مرا خیلی دوست دارد. ولی این روزها به خاطر شرم و خجالتی بودنم خیلی حرص میخورد.

امروز که بهش گفتم خسته شدم بس که دکتر «ر» وقت نداد و اگر برای اخرین بار هم تلاش کردم و وقت ندادند. قصد دارم  ای میل بزنم به دکتر «چ» و ازش بخوام که کس دیگری را معرفی کند.

دعوایم کرد که چرا سفت و سخت جلوی منشی ها وای نمیسی دعوایشان نمی کنی و...

گفتم از من بر نمی آد

برایم دیکته کرد که چه بگویم.

خیلی اضطراب داشتم. حرفهایم را نوشتم. چند بار با خودم تکرار کردم. ولی دلم آشوب بود.

زیرنظرم داشت که اگر از پسشان برنیایم، مواخذه ام کند.

فشار نگاهش رویم سنگینی میکرد

بهش گفتم: الان وقتش نیست الان مثل بازنده ها رفتار می کنم باید وقتی روحم قوی تر بود زنگ بزنم

سرم داد زد.

از همان دادهایی که «م» می زند

ای بابا، عجب ادمی هستی مگه میخوای با وزیر حرف بزنی. با یک منشی زپرتی می خوای حرف بزنی. تو چرا اینقدر خودت را می بازی. نگاش کن تو رو خدا تا بناگوش قرمز شده

یه چیزی تو دلم شکست. یه زهر تلخی زیر گلوم ترکید. اشکهایم بی اختیار سرازیر شد. سرم را پشت کامپیوترم پنهان کردم که نبیند.

الکی شماره گرفتم و زیر لب گفتم بر نمی دارند!

پی نوشت: یک ساعت از ان اتفاقات که گذشت، من به خودم مسلط شدم، با بچه های اتاق حرف زدم و خندیدم، به مطلب دکتر «ر» زنگ زدم و بدون عصبانیت وقت گرفتم، نمیدانم آیا خانم «ن» اشکهایم را دید و آیا فهمید که آن اشکها که سرازیر شد اشکهای آدمی بودکه از ضعیف بودن خودش متنفر است؟

پی نوشت دو: حالا خیلی ارامترم ولی ارامشم از جنس ارامش دخترکی است که همیشه فشار عصبانیت دیگران بابت ضعفش را فرافکنی کرده است. این نوشته را ننوشتم که کسی قضاوت کند یا حتی دلسوزی کند. این نوشته برای ثبت احساساتم بود.

 

پی نوشت سه: یک نفر دوباره دنبال یک نفر دیگر به این وبلاگ سر میزند. عاجزانه خواهش میکنم نیاید. باور کند اینجا خانه دنج من است و صاحبخانه اگر حقی دارد از حضورش حس خوبی ندارد.

 

دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 91 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 2:57