خشم

ساخت وبلاگ

دیروز موقع نهار، بابا صدام زد، نشنیدم، با لحنی نیمه شوخی نیمه جدی گفت؛ هوی!با توام

پدر شوهرم گفت: من از شما عذر میخوام بابت این لحن پدرتون، ناراحت نشید!

حس بدی پیدا کردم، گفتم: آدم از دست باباش که ناراحت نمی شه!

اما ناراحت شده بودم، به خودم گفتم کاش این خلق و خوی تند وکم صبر را از پدرم به ارث نبرم

اما از دیشب تاحالا حرفهای بعضی آدمهایی که چهره واقعیم  و نه نقاب آرامشم را دیده اند، جلوی چشمم رژه می رود؛

همین هفته پیش (م) می گفت: دارم خسته می شوم، با کوچکترین جرقه ای منفجر می شوی، هرچه من کوتاه می آیم تو تندی می کنی

همین شش هفت ماه پیش آقای مشاور میگفت: شما با همه اینقدر تند برخورد می کنی یا فقط با من؟

حتی وقتی میخواست پیشنهاد بدهد درباره موضوعی با همسرم صحبت کنم، میگفت آرام بگو نه اینکه حرفهایت رو تو صورتش تف کنی!!(چقدر این اصطلاح اذیتم کرد اما شاید حق داشت)

خواهرم میگفت خیلی عصبی و کم حوصله شده ای.

و امروز کار به جایی رسید که همین آقای پدر می گفت تو چرا با آدمها تندی می کنی؟

فکرش را بکن...

یعنی من هم اگر به حساسیت هایم واقف نباشم و صبر و آرامش نداشته باشم به زودی میشوم یکی خیلی تند تر از  آقای پدر یا آقاجون خدا بیامرز.

و از همه بدتر اینکه اگر حواسم نباشد و این خشم در رابطه ام با پسرم هم ترکتازی کند، پسرم هم می شود یکی مثل من با ظاهری آرام و خشمی فروخورده که نزدیکانش را در مواقعی ملال و فشار آزار می دهد.

از همین امشب به خودم قول میدهم موقع عصبانیت سعی کنم حرفی نزنم.

و قول میدهم تزم که تمام شد درباره همه چیزهایی که باعث این فشار و خشم فروخورده می شود با اهلش حرف بزنم تا آرامشم اصیل شود.

 

دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : خشم و هیاهو,خشم,خشم كبير,خشم اژدها,خشمك,خشم و هیاهو فیلم کامل,خشم شب,خشم و هیاهو فاکنر,خشمي مسدود,خشم و هیاهو نقد, نویسنده : soofiia بازدید : 180 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 2:05