برای مریم که خوب است و عزیز

ساخت وبلاگ

خیلی کار دارم. ولی حس میکنم این را بدهکارم به مریم که بنویسم؛

1.تسلیم نشدن

روبروی من درست پشت همین گلدان دختری نشسته است که در سن سی و هشت سالگی از نظر جسمی به اندازه یک زن پنجاه ساله دردمند است. اما قوی و توانمند و بااراده است. دختری که از بچگی جلوی چشمش  عموهایش مادر باردارش را کتک زده اند، پدر روانیش انواع آزارها را به انها روا داشته، روزهای متوالی بی آب و غذا در طبقه دوم خانه حبسشان کرده، کتک خورده اند، تحقیر شده اند و .... در نوجوانی بارها به خودکشی فکر کرده اما بعد به خودش گفته  اگر من نباشم چه کسی به داد مادر و خواهرهایم برسد؟

درد کشیده است اما قوی شده است.

یک روز صبح از خواب بیدار شده دست مادر و خواهرهایش را گرفته و از  آن جهنم بیرون آمده.

حالا خودش خانم وکیل است، دو تا دختر خوشگل باهوش دارد و با همه مشکلاتی که دارد از زندگی راضی است.  

خواهرهایش موسسه موسیقی زده اند و تدریس می کنند.

مادرش گرچه میراث دار تمام زخم های زندگی مشترکش با آن مرد دیوانه است اما دلش خوش است که حال بچه هایش خوش است.

--

2.دشمنی به نام مقایسه

مریم جان از تنهایی و بی کسی و فقر بدتر، مقایسه است.

به روح خودت خیانت مقایسه را روا ندار.

هر ادمی جایی که ایستاده اگر بخواهد خودش را با دیگران قیاس کند و غصه بخورد حالش بد می شود و بهانه ای می یابد برای تلاش نکردن.

حتی خود من بهانه برای مقایسه کم ندارم.

همین جا که ایستاده ام رئیسم همکلاسیم است. ادمی که با معدل 14 به زور فارغ التحصیل شد و به خاطر پارتی یا هرچیز دیگر از روز اول مدیر بود و هیچوقت کارمندی نکرد.

همکلاسی های دوران کارشناسیم که من شاگرد اولشان بودم همه وکلای خیلی موفق و پولداری شدند و من نشسته ام گوشه این شرکت و با مدرک دکترا کارهایی را انجام می دهم که یک لیسانسه حقوق دانشگاه ازاد هم می توانست انجام دهد.

خیلی از همکلاسی های دوران دبیرستانم که همه از نظر استعداد و موفقیت از من پایین تر بودند از نظر مالی و خانوادگی خدا را شکر در موقعیت های بسیار بسیار خوبی قرار دارند و خانه های مجلل و ماشین های لوکس و سفرهای خارج از کشورشان همیشه برقرار است.

حتی خواهرها و برادرم همه خارج از کشورند و من اینجا.

و الی آخر.

مریم جان با این همه خدا شاهد است من هیچوقت بابت هیچکدام از اینها غصه نخورده ام. به رئیسم نگاه می کنم و می  بینم این ادم اگرچه در درس موفق نبود ولی از نظر هوش اداری و هوش هیچانی خیلی خوب است. یادم می اید که این ادم چقدر خیرخواه بقیه بود و همیشه هوای همه را داشت. گرچه میدانم پارتی داشته که به این جا رسیده ولی می گویم به هرحال از خیلی از رئیسهای کوته بین و لئیم الطبع قبلی که بهتر است . چه خوب است که یک جوان مدیر شود.

همکلاسی هایم هم اگر وکیل شدند حاصل انتخابشان را درو می کنند من خودم انتخاب کردم که وکیل نباشم و پروانه وکالتم را تودیع کردم. دیگران بابت انتخابهای غلط من مسئول نیستند.

دوستان دبیرستان را واقعا هیچ وقت اصلا حسرت زندگی پرزرق و برقشان را نخوردم که بخواهم توجیهی برای وضعیتشان داشته باشم. چون به هم نزدیکیم می بینم که انها هم هرکدام به نوعی به مشکلی دست به گریبانند.

و...

مریم جان مقایسه بدترین ظلمی است که ادم به خودش روا می دارد تا به جای تلاش کردن بنشیند و افکار منفی به خودش تزریق کند. مگر همه ادمها به زیبایی و استعداد تو هستند؟ حتما جمله مریم میرزاخانی را وقتی که فهمید سرطان دارد شنیده ای.

3. ترک معاشرت با آدمهای منفی

رقیب حسود، همکلاسی بی خود و دوست نامرد، کجای دنیای تو جا دارند که اجازه می دهی هراز چندگاهی بیایند و حالت را بد کنند و بروند؟ چرا می گذاری این ادمها به زندگیت سم تزریق کنند؟ چرا ذهن بکرت را با حرفهای مسمومشان منفی می کنی؟

ادم را معاشرینش می سازند و نگذار معاشرین دون پایه از تو یک ادم افسرده بی انگیزه بسازند.

 

دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 11:48