مهربانی

ساخت وبلاگ
حسین محب اهری تا اخرین لحظه های عمرش می خندید و می رقصید.

ما چرا از زندگی لذت نبریم؟

من چرا از لحظه لحظه زندگی لذت نبرم

از کجا که بیست و ششم دی ماه سال ۹۸ زنده باشم?

....

یک روز که دلم از وضعیت مبتذلم در اداره و اوضاع غمبارمان در خانه گرفته بود و گریه میکردم که چرا من؟ آقای مشاور ناگهان پرسید

چرا نباید سر تو بیاید؟ چه وبژگی مثبتی داری؟

گفتم من خیلی خوبم. صادقم، مهربانم.

بله بله همه اینها هستم و به همین‌خاطر رنجیدن و حس بد هیچکس را تاب نمی اورم. حتی اگر مهندس ش باشد که از هزار چهره اش میترسم.

چهارشنبه با ذوق امده بود تا در میان ما باشد ولی همه متفرق شدند. من هم نماندم. دلم برایش سوخت.

امروز یک پیام‌عمومی در حیطه مدیریتش فرستادم.‌و اگر جواب ندهد هیچ ناراحت نمیشوم چون‌من سهمم از انسانیت را ادا کردم

دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 64 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 6:37