خانه تسکین است

ساخت وبلاگ
چهارشنبه له بودم.

دو ماه و نیم است که از صبح زود تا ۵ عصر بی وقفه و با انرژی میخوانم و مینویسم و بحث میکنم و سعی میکنم کار این و آن را راه بیندازم و جلوی اقدامات غیرقانونی و تندروی ها را بگیرم.

دو ماه و نیم است که بدون تغییر چندانی در دستمزدم دو برابر قبل ترها کار می کنم.

دو هفته است که شبها از شدت سر درد ناشی از هیاهوی روز خوابم نمی برد.

 چهارشنبه خسته بودم از قلدربازیها و صدا کلفت کردنهای واحدهای فنی که خیال میکنند چون مرد هستند میتوانند با شلوغ کاری و تهدید وادارم کنند بر کارهایشان مهر تایید بزنم.

از خودم میپرسیدم حد بین انعطاف و مقهور نشدن کجاست؟

مدیر مالی گفت تو خیلی خوب و متعهد و کاردانی. حیف که کارهایت را پیش مدیرعامل پرزنت نمی کنی. میترسم زیرآبت را بزنند.

راست میگوید. من اهل نمایش و شوآف نیستم. 

خلاصه خسته بودم و بلاتکلیف. از تصور اینکه مدیرعامل اینقدر بی انصاف باشد که نفهمد چقدر من و تیمم زحمت می کشیم‌ و از تصور اینکه بخواهم روزی از خودم دفاع کنم، اذیت میشدم

اما حالا خوبم. خدا را شکر خوبم. خانه و خانواده و استراحت وکتاب و فیلم و در نهایت تعجب دیدن خویشاوندانی که سالها بیگانه میدانستمشان، حالم را خوب کرد.

خدا را شکر

 

دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 73 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 6:37