دفترچه ممنوع

متن مرتبط با «من نه هرگز شکوه ای» در سایت دفترچه ممنوع نوشته شده است

سهم من این است...

  • سهم‌من این است..سهم من این است که به حرفهایتان‌گوش بسپارمدردهایتان قوتِ شبانه ام باشدو روانه ی فرداهای روشنتان کنمو در همهمه ی هوادارانتانگوشه ای در سایه بایستمو فراموش شوم...سهم من این است که افتخاراتتان را بشمارمو شما حتی وقتی اشک هایم رانظاره می کنید،نادیده ام بگیرید...سهم من این استچون برای یافتن قطره ای توجهدریای محبتم را به حراج گذاشته ام...وه چه تهیدستم... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نکنه

  • واقعا نمیدونم کار درستی کردم یا نه؟پسرک عاشق فوتبالهبا یه سری حرف و شعار، تو رو دربایستی افتاد که نره مدرسهکه ثابت کنه فقط خودش و علایق خودش در اولویت نیستند.نکنه اصلا این فراخوان چیز مهمی نبوده باشهنکنه من جوگیر شدمعذاب وجدان دارم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • این روزها...

  • اخرین نوشته مربوط به ده ماه قبل است...نشسته ام‌ اینجا‌توی شرکت ، هوا کمی سرد، فشارم پایین، خیار خوردم، سالار مگس ها خواندم، وقتی پیش غذای سالار مگس ها، خداحافظ گاری کوپر و‌ کتابخانه نیمه شب را خورده باشی، سالار مگس ها به نظرت گس و تلخ می آید و دلت را آشوب می کند...حس دل زدگی نسبت به همه کس و همه‌ چیز دارم. این حس عجین شده با بی اعتنایی به همه‌حوادث.. اگر همین‌لحظه حکمم را بزند که دیگر مدیر نیستم، عین خیالم‌ نیست.نه اینکه خیال کنی حالم گرفته است، نه! احساس بطالت می کنم. دلم میخواهد یک مدت نباشم، از کیفیت خوابهایم، مرغوبیت زندگیم عیان است! خواب هایم حول و حوش فیلمهایی که دیده ام، می چرخد، یعنی ذهنم درگیر هیچ چیز جدی و قابل اعتنایی نیست!خیلی چاق شدم، باید پیاده روی کنم.تا سه روز دیگر هویت‌مهمان جدیدمان روشن میشود.. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آدمهایی که جواب نیستند ولی سوالند

  • گفت عالی‌ هستمو در توضیح از حساب دیفرانسیل و کلی نگری گفت که من سر در نیاوردم.م بابت‌رابطه ام با دوست در آستانه ی طلاقم، نگران است که روی زندگیمان تاثیر نگذارد من اما عالی نیستم بد هم نیستم.یه جور خوبی، دارم مشاهده میکنم، تجربه میکنم.در نقطه‌ای ایستاده ام که در عین اینکه‌ خودم را سانسور و سرکوب نمی کنم ، سرم پیش خودم هم بالاست این را از تلخ و بی تاب و‌حساس نبودنم می فهمممهناز میگفت چقدر خوشگل شدی، چقدر حالت خوب است...این‌ یعنی ساقی حضور دارد بدون اینکه حاضر باشد.این یعنی اینکه‌ بعضی آدمها جواب سوالها و درمان دردهایمان نیستند، اما راهنمای ما برای شناختن دردها و سرکوب هایمان هستند. این آدمها جواب نیستند، بلکه علامت سوال و علامت تعجبی هستند که در زمان درست  جلوی باورها و رفتار منافقانه و اشتباهمان قرار گرفتند بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ادم اینجا تنهاست

  • دلخوشیها  کم نیست. همین حالا صدای پسرک را شنیدم رفتم بالاسرش بهش گفتم: خواب خوب میبینی یا بد. تو خواب لبخند ملیحی زد و گفت، خیلی قشنگه ممنون!داشتم زندگیمو میکردم، استراحت میکردم و رمان میخواندم. , ...ادامه مطلب

  • این نوشته جدید نیست. مال ۱۴ سال قبل است

  • به نام حقمن زندگیم را گم کرده ام ، خواب گردی میکنم ، عذاب وجدان میگیرم  ، ساعتها سنتورمیزنم چندساعتی سی دی زبان انگلیسی وbbc prime  گوش میدهم ازسررفع تکلیف وبرای دل خوشی مادر،برای دکترانمیخوانم تا به , ...ادامه مطلب

  • ایران...

  • ایران اسم خواهر من است...همزاد من...جمع نقیضین، اندکی مدرن تا حدودی سنتی، موجود ارزشمندی که نمیتواند خودش را خوب پرزنت کند، شرمگین و دست پاچه، سرگردان میان دو قطب افسردگی و مانیا، با شجره نامه و رزومه ای پر و پیمان ولی غمگین. با بغضی در گلو...مهربان، مهربان، مهرباندل نازکخودش هم نمی داند چه می خواهد...به احساسات واقعیش دسترسی ندارد چه رسد به اینکه بروزشان بدهد...ایران همزاد من خسته، غمگین، , ...ادامه مطلب

  • خانه تسکین است

  • چهارشنبه له بودم. دو ماه و نیم است که از صبح زود تا ۵ عصر بی وقفه و با انرژی میخوانم و مینویسم و بحث میکنم و سعی میکنم کار این و آن را راه بیندازم و جلوی اقدامات غیرقانونی و تندروی ها را بگیرم. دو ماه, ...ادامه مطلب

  • در من سه آدم اند.

  • در من سه آدمی نفس می کشند یکی زن جوانی  آتنا گونه و آرتمیس صفت که مردانه می دود و می جنگند و قصد دارد روی قوه بیان و تسلطش کار کند تا رشد کند و از حاصل زحماتش را درو کند و به خودش افتخار کند و به او ا, ...ادامه مطلب

  • من...

  • کار جدید خیلی چیزها به من اموخته است از دخترک درسخوان شنگول خوش بین و پرحرف فاصله میگیرم و به یک زن میانسال اجتماعی سختکوش تبدیل میشوم باید روزی ده بار به خودم بگویم ۰من ساده و خوش باور نیستم بلکه عاقبت اندیش و زیرکم من ترسو و ضعیف نیستم بلکه شجاع و قوی هستم من پرحرف نیستم بلکه کم گو و گزیده گو هستم اگه ثمره این چند ماه مدیریت تمرین سه گزاره فوق باشد، باید به خودم افتخار کنم, ...ادامه مطلب

  • قصه های جدید

  • به نام خدا سلام؛     ذهن من هم شده عین فضای خانه که پر شده از سرو صدای سرسام آور سی دی پسر.پرت شده ام بین آدمهایی که یکی شان از من متنفر است، دیگری از من توقع یکی شدن دارد،  آن یکی دوستم دارد، یکی دیگر از من دلخور است و دیگری اصلا مرا و دنیایم را نمی فهمد و  آخری اصلا یادش نمی آید من کی هستم؟آنچه مهم است اینکه  من حالا, ...ادامه مطلب

  • حرفهای من با خودم

  • بنویسم تا فکرم منسجم شودشب. مهمانی. تنها و بدون شوهر و پسرم.  دکتر.مهناز. ندا و آدم باهوشی که دوران لیسانس دهها بار باهاش درگیر شده بودیم.حس من چه بود؟۱_باید میرفتم که برای چهارمین بار درخواست مهناز را رد نکرده باشم و احساس نکند رفیق بی معرفتی هستم.۲_ پسرک خیلی بهتر شده بود ولی نه انقدر که بیماریش را منتقل نکند۳_احساس میکردم اگر ساکت باشم و اظهارنظر نکن, ...ادامه مطلب

  • خانه از غیر بپرداز

  • آدم چه بکند که احساس پینوکیو بودن و حماقت نکند و به خاطر سکوتش و عدم اعتراضش هرروز تلخ تر و غرغروتر نشوداز طرف دیگر عذاب وجدان و احساس گناه بابت ناراحتی دیگری هم نداشته باشد.و خود اینکه یک نفر با رفتارهای نامتعادل و غیرقابل اتکایش سهمی به بزرگی هزاران چرا و اما در ذهنت اشغال کرده باشد ایا دلیل خوبی نیست برای فاصله گرفتن؟اینکه تو برای گفتن عادی ترین جمله ها هم باید هی فکر کنی مبادا سوءبرداشت کند یا برنجد ایا نشانه روشنی نیست برای فرسایشی شدن این رابطه؟کاش تمام شود بی حاشیه بی دلخوری با تفاهم.دلم میخواهد نه من ناراحت باشم نه او، ذهنمان آزاد باشد و ارزوهایمان را پی بگیریم ولی دیگر نگذارم به من آسیب بزند.Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • برای مریم که خوب است و عزیز

  • خیلی کار دارم. ولی حس میکنم این را بدهکارم به مریم که بنویسم؛1.تسلیم نشدنروبروی من درست پشت همین گلدان دختری نشسته است که در سن سی و هشت سالگی از نظر جسمی به اندازه یک زن پنجاه ساله دردمند است. اما قوی و توانمند و بااراده است. دختری که از بچگی جلوی چشمش  عموهایش مادر باردارش را کتک زده اند، پدر روانیش انواع آزارها را به انها روا داشته، روزهای متوالی بی آب و غذا در طبقه دوم خانه حبسشان کرده، کتک خورده اند، تحقیر شده اند و .... در نوجوانی بارها به خودکشی فکر کرده اما بعد به خودش گفته  اگر من نباشم چه کسی به داد مادر و خواهرهایم برسد؟درد کشیده است اما قوی شده است. یک روز صبح از خواب بیدار شده دست مادر و خواهرهایش را گرفته و از  آن جهنم بیرون آمده.حالا خودش خانم وکیل است، دو تا دختر خوشگل باهوش دارد و با همه مشکلاتی که دارد از زندگی راضی است.  خواهرهایش موسسه موسیقی زده اند و تدریس می کنند.مادرش گرچه میراث دار تمام زخم های زندگی مشترکش با آن مرد دیوانه است اما دلش خوش است که حال بچه هایش خوش است.--2.دشمنی به نام مقایسهمریم جان از تنهایی و بی کسی و فقر بدتر، مقایسه است. به روح خودت خیانت مقایسه را روا ندار.هر ادمی جایی که ایستاده اگر بخواهد خودش را با دیگران قیاس کند و غصه بخورد حا, ...ادامه مطلب

  • خدایا

  • مگه همیشه باید سنگ صبور غصه هایم باشید؟ وقتی هم که می فهمم دکتر گفته بر اساس برداشت اولیه ام فعلا شیمی درمانی لازم نیست، شما باید جزو اولین کسانی باشید که می شنوید. همانطور که من باید جزو اولین کسانی باشم که خبر ارشد قبول شدن مریم، ارامش و موفقیت فرزانه و موفقیت های علمی ستاره را میشنوم. ما باید به هم امید، ایمان و اعتماد هدیه کنیم. ما باید حال خوشمان را هم مثل غمهایمان با هم شریک شویم. خدایا شکر، شکر که انشالله در ماههای اینده غم بیماری و شیمی درمانی و غصه های پسرم را نمی خورم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها