فکرها

ساخت وبلاگ

ظرف های کثیف شام در ظرفشویی دهن کجی می کنند،

(م) خوابیده است خوش به حالش سرش را که روی بالش می گذارد خوابش می برد. به جز شبی که خبر خودکشی عمویش را شنیده بود هیچوقت به خاطر ندارم که بیشتر از چند دقیقه بیدار مانده باشد!

این وقت شب تازه کارناوال عاشورا به در خانه ما رسیده است. آقای مشاور پارسال با تعجب می پرسید: مگر کجای تهرانید که تا نصف شب عزاداری می کنند؟ نمیدانم شاید همه جای تهران این وضعیت نباشد، در زادگاه من که شهری بسیار مذهبی بود هیچوقت این ماجراها نبود. عزاداری فقط ظهر عاشورا ان هم در مرکز شهر برپا بود. اما نمیدانم چرا در محله ما تا نصف شب طبل می زنند ولابد فکر میکنند امام حسین خیلی خوشحال می شود! جالب اینجاست که  گویا به دلیل فیش های نذری که بین همسایه ها پخش می کنند، کسی مشکلی با این کارناوال و سر و صدا ندارد. استقبال قشر غیرمذهبی تهرانی نسبت به عزاداری های محرم، خرافات رایج در روضه ها و نذری ها برایم خیلی جالب و حیرت آور است.

بگذریم.

دیروز با رفیقم حرف می زدم، پانزده سال است که عاشق است و سیزده سال است که با کس دیگری ازدواج کرده. معشوق هم چند سال پیش با دختر یکی از فعالان سیاسی ازدواج کرد تا پله های ترقی را طی کند.

میگفت هنوز درگیرم، هنوز بهش فکر میکنم و نمیدانم چطور رها شوم؟

گفتم: میدانی به نظرم به این فکر کردن معتاد شده ای، از اندیشیدن به او لذت می بری، چون اگر خاطره اش نباشد حس میکنی زندگیت ملال انگیز است. او شده زنگ تفریح تلخی های زندگیت.

ملال خیلی بد است، به نظرم فکر های بی ربط و آدمهای نامربوط وقتی سرو کله شان پیدا می شود که زندگی آدم ملال انگیز و زرد شده باشد. مثلا همین خود من امروز بعدازظهر که سرم از شدت مباحث نظری تز داشت می ترکید، تصمیم گرفتم به چیزهایی فکر کنم که هیچ ربطی به من ندارد، اولش حالم خوب شد بعد حالم بد شد...

بعد به یک فنجان قهوه یا نوشیدنی نعنا فکر کردم و بعد به راحتی خوابم برد.

اینها را نوشتم که بگویم ما به بعضی فکرهای آزاردهنده محتاجیم و معتادیم، اگر رهایشان کنیم، رهایمان می کنند 

 

دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : فکرهای بکر,فکرهای اصلاح نشده,فکرهای مثبت,فکر های خوب,فکرهای منفی,فکرهای برتر,فکرهای اقتصادی,فکرهای نو,فکرهای ناب,فکرهای شیطانی, نویسنده : soofiia بازدید : 156 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 3:12