من هرگز..

ساخت وبلاگ
هرگز از یاد مبر

ای دل در به در

ما، من و تو

انسان را رعایت کرده ایم.

خود اگر شاهکار خدا بود یا نبود

من هیچوقت بابام رو نبوسیدم،هیچوقت بغلش نکردم هرگز باهاش درددل نکردم

من هیچگاه احساس دوست داشتنی بودن و محبوب بودن نداشتم.

همیشه خودم را به همه طلبکار دانسته ام

همیشه حس میکردم زندگی، خوشی و سعادت کس دیگری را دزدیده ام

همیشه وسط خنده یک بغض لعنتی راه گلویم را بسته است

و در مراکز مشاوره دنبال دلیل این حسهایم گشته ام.

اخرین بار اقای مشاور گفت چون در خانواده ای بزرگ شدی که هم سن و سالهات پدر نداشتند و پدرهایشان شهید شده بودند

به تو گفته بودند هیچوقت جلوی بقیه حرف از بابا نزن پدرت را نبوس

مادرت هیچگاه انچنان که بچه های شهدا را می بوسید و می بویید به تو محبت نکرد.

همیشه به من گفته بودند هر رفتاری را از این بچه ها باید به احترام پدرهایشان یا به خاطر دردهایشان تحمل کنم.

من همه عمر فکر میکردم به بچه های شهید به بچه های بدسرپرست به بچه های کم بضاعت مدیونم.

شاید به خاطر همین بود که خودم را مدیونشان میدانستم، نسبت به کسانی که اسیب پذیرند غیرت داشتم . دوستشان داشتم و برایشان نگران می شدم.

اما امروز فهمیدم به قول اقای مشاور زیادی در تله ایثار گرفتار شدم.

روزها و شبها حالم به خاطر ادمی بد بود که حالا به راحتی می نویسد دلسوزیم و نگرانیم بابت اشتباهی که شاید حالا موقتا مسکن دردهایش باشد ولی بعدا به دردی وحشتناک تبدیل میشود، دخالتی از روی شکم سیری یا حساسیت زنانه بوده است.

خدایا به اندازه همه بی انصافی هایی که در این سی و چهار سال تحمل کردم خسته ام

خدایا کمکم کن از این تله رد شوم.

دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : من هرگز نخواستم از عشق,من هرگز تسلیم نمیشوم,من هرگز,من هرگز نمینالم,من هرگز از بیگانگان ننالم,من ازبیگانگان هرگزننالم,نه من هرگز نمینالم,من نه هرگز شکوه ای,من از بيگانگان هرگز ننالم,من فکر میکنم هرگز نبوده, نویسنده : soofiia بازدید : 80 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 14:31