دفترچه ممنوع

متن مرتبط با «المنه لله که در میکده» در سایت دفترچه ممنوع نوشته شده است

آدمهایی که جواب نیستند ولی سوالند

  • گفت عالی‌ هستمو در توضیح از حساب دیفرانسیل و کلی نگری گفت که من سر در نیاوردم.م بابت‌رابطه ام با دوست در آستانه ی طلاقم، نگران است که روی زندگیمان تاثیر نگذارد من اما عالی نیستم بد هم نیستم.یه جور خوبی، دارم مشاهده میکنم، تجربه میکنم.در نقطه‌ای ایستاده ام که در عین اینکه‌ خودم را سانسور و سرکوب نمی کنم ، سرم پیش خودم هم بالاست این را از تلخ و بی تاب و‌حساس نبودنم می فهمممهناز میگفت چقدر خوشگل شدی، چقدر حالت خوب است...این‌ یعنی ساقی حضور دارد بدون اینکه حاضر باشد.این یعنی اینکه‌ بعضی آدمها جواب سوالها و درمان دردهایمان نیستند، اما راهنمای ما برای شناختن دردها و سرکوب هایمان هستند. این آدمها جواب نیستند، بلکه علامت سوال و علامت تعجبی هستند که در زمان درست  جلوی باورها و رفتار منافقانه و اشتباهمان قرار گرفتند بخوانید, ...ادامه مطلب

  • در من سه آدم اند.

  • در من سه آدمی نفس می کشند یکی زن جوانی  آتنا گونه و آرتمیس صفت که مردانه می دود و می جنگند و قصد دارد روی قوه بیان و تسلطش کار کند تا رشد کند و از حاصل زحماتش را درو کند و به خودش افتخار کند و به او ا, ...ادامه مطلب

  • برای مریم که خوب است و عزیز

  • خیلی کار دارم. ولی حس میکنم این را بدهکارم به مریم که بنویسم؛1.تسلیم نشدنروبروی من درست پشت همین گلدان دختری نشسته است که در سن سی و هشت سالگی از نظر جسمی به اندازه یک زن پنجاه ساله دردمند است. اما قوی و توانمند و بااراده است. دختری که از بچگی جلوی چشمش  عموهایش مادر باردارش را کتک زده اند، پدر روانیش انواع آزارها را به انها روا داشته، روزهای متوالی بی آب و غذا در طبقه دوم خانه حبسشان کرده، کتک خورده اند، تحقیر شده اند و .... در نوجوانی بارها به خودکشی فکر کرده اما بعد به خودش گفته  اگر من نباشم چه کسی به داد مادر و خواهرهایم برسد؟درد کشیده است اما قوی شده است. یک روز صبح از خواب بیدار شده دست مادر و خواهرهایش را گرفته و از  آن جهنم بیرون آمده.حالا خودش خانم وکیل است، دو تا دختر خوشگل باهوش دارد و با همه مشکلاتی که دارد از زندگی راضی است.  خواهرهایش موسسه موسیقی زده اند و تدریس می کنند.مادرش گرچه میراث دار تمام زخم های زندگی مشترکش با آن مرد دیوانه است اما دلش خوش است که حال بچه هایش خوش است.--2.دشمنی به نام مقایسهمریم جان از تنهایی و بی کسی و فقر بدتر، مقایسه است. به روح خودت خیانت مقایسه را روا ندار.هر ادمی جایی که ایستاده اگر بخواهد خودش را با دیگران قیاس کند و غصه بخورد حا, ...ادامه مطلب

  • مادر خودت باش

  • ایمیل ها را نشانش دادم،گفت تو چه حسی داری؟ گفتم شرم،  عذاب وجدان، حس میکنم رنجاندمش ناراحتش کردم. حق ناشناسی کردم. گفت من از لحنش ابدا حس نمی کنم دلخور شده باشد. ------- نیم ساعت بعد صندلی بازی شروع شد.  انگار کردم مادرم نشسته روی صندلی روبرویی و من این طرف اول با غصه اما کم کم با خشم دلخوریهایم را که گفتم به جای مادر که نشستم از زبان او گفتم؛ تو حق ناشناسی، نمک نشناسی، بی معرفتی، شرایط مرا درک نم, ...ادامه مطلب

  • ف در ارایشگاه!

  • عروسی خر است. ساعتها معطل شدن در ارایشگاه مزخرفترین کار دنیاست.امروز عروسی علیرضاست. دیشب امدیم شهرمان. صبح خسته و له رفتیم ارایشگاه برای رنگ مو و کم کم هم باید برویم برای ارایش و شینیون!و بقیه مسخره بازیها! حالم از این همه اتلاف وقت بد می شود. واقعا بد میشود. امروز اتفاق جالبی افتاد. ارایشگاه که بودیم یکی زنگ زد و سوالاتی از خانم مدیر پرسید. خانم مدیر خیلی سرش شلوغ بود به بچه های ارایشگاه گفت کدا,ارایشگاه ...ادامه مطلب

  • دروغگویی روی مبل

  • خوشبختی یعنی اینکه خاطرت جمع باشد که «م» استخر است و دارد با فردیت خودش حال می¬کند و خوش میگذراند.پسر هندوانه بخورد، چشمانش از شادی برق بزند و با ماشین¬هایش بازی کند و تو همین طور که آرام آرام بی نظمی¬های خانه را مرتب می¬کنی سعی کنی افکارت را هم نظم بدهی. ... خوش شانسی یعنی اینکه ناگهان بفهمی کسی که,دروغگویی ...ادامه مطلب

  • دعا کن مادربزرگ

  • هر امتحانی که داشتیم، هر اضطرابی که فلجمان میکرد میگفتیم دعا کنبرایمان انا فتحنا میخواند. خواهرم سالها پیش خواب دیده بود که در بحبوحه یک جنگ  گوشه ای تسبیح به دست انا فتحنا میخواند و ما در ان هیاهو و کشتار زیر سایه نفس گرمش امنیت داریم. و در خواب کسی گفته بود ارامشتان مرهون دعای خیر این پیرزن است. ح,مادربزرگ ...ادامه مطلب

  • راه می بینم در ظلمت

  •   ابری نیست بادی نیست می نشینم لب حوض گردش ماهی ها روشنی من گل آب پاکی خوشه زیست مادرم ریحان می چیند نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر رستگاری نزدیک لای گلهای حیاط نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد پشت لبخندی پنهان هر چیز روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست چیزهایی هست که نمی دانم می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم من پر از نورم و شن و پر از دار و درخت پرم از راه از پل از رود از موج پرم از سایه برگی در آب چه درونم تنهاست  , ...ادامه مطلب

  • که در طریقت ما کافریست رنجیدن

  • ادم اگر خودش را بشناسد و همیشه یادش باشد که چه بسیار روزهایی که حالش بد بوده و به خاطر خوب شدن حالش اشتباه کرده ، چه فراوان  زمانهایی که در حق عزیزانش بی انصافی کرده و چه بسیار مواقعی که احساساتش بر عقلش غلبه کرده و از دست ادمهای دلسوزی که بین گرمی احساس و خشکی عقل به عقل توصیه میکنند خشمگین شده هیچوقت نمیتواند در جایگاه معصومیت قرار بگیرد و دیگران را نبخشد. من هیچ دلخوری و گلایه ای نه از دست تو و نه از دست دوست دلسوزی که دلش میخواهد کمکت کند ولی نمیداند این کار چه حرمان و حال بدی برای هردویتان در بر خواهد داشت ندارم. مثل همیشه ارزوی شادی و سعادتت را دار,که در طریقت ما کافریست رنجیدن,که در طريقت ما کافريست رنجيدن ...ادامه مطلب

  • المنه لله

  • برای من که هیچگاه، فرزانگان دور و برم از قالب اتو کشیده ی عقلانیتشان بیرون نیامده اند، شاه بیت این غزل این بیت است؛ المنه لله که چو ما بی دل و دین بود آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم.,المنه لله که در میکده,المنة لله که,المنه لله که دلم,المنه لله که ز پیکار رهیدیم,المنه لله که درمیکده بازاست ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها