دفترچه ممنوع

متن مرتبط با «که در طریقت ما کافریست رنجیدن» در سایت دفترچه ممنوع نوشته شده است

بیماری...

  • مریضی لعنتیآنفولانزای کثافتبند بند بدنم درد می کنهدیشب تا صبح نتونستم بخوابم سردرد و لرز و گلودرد و گوش درد در رفت و آمدندولی امان از بدن دردبه خاطر شرایطم نمی تونم قرص مسکن قوی بخورم فقط باید زور بزنم بتونم دو دقیقه بخوابم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آدمهایی که جواب نیستند ولی سوالند

  • گفت عالی‌ هستمو در توضیح از حساب دیفرانسیل و کلی نگری گفت که من سر در نیاوردم.م بابت‌رابطه ام با دوست در آستانه ی طلاقم، نگران است که روی زندگیمان تاثیر نگذارد من اما عالی نیستم بد هم نیستم.یه جور خوبی، دارم مشاهده میکنم، تجربه میکنم.در نقطه‌ای ایستاده ام که در عین اینکه‌ خودم را سانسور و سرکوب نمی کنم ، سرم پیش خودم هم بالاست این را از تلخ و بی تاب و‌حساس نبودنم می فهمممهناز میگفت چقدر خوشگل شدی، چقدر حالت خوب است...این‌ یعنی ساقی حضور دارد بدون اینکه حاضر باشد.این یعنی اینکه‌ بعضی آدمها جواب سوالها و درمان دردهایمان نیستند، اما راهنمای ما برای شناختن دردها و سرکوب هایمان هستند. این آدمها جواب نیستند، بلکه علامت سوال و علامت تعجبی هستند که در زمان درست  جلوی باورها و رفتار منافقانه و اشتباهمان قرار گرفتند بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ما پنج تا

  • وقتی سه تا وبلاگ داری که هیچ کدام به اسم واقعی خودت نیست، یکی مال دهه هشتاد است با بچه هایی که حتما هرکدام حالا مشغول زندگی با تمام پستی بلندی هایش هستند.یکی مال اوایل دهه 90 که  فقط ادرسش را سال, ...ادامه مطلب

  • این نوشته جدید نیست. مال ۱۴ سال قبل است

  • به نام حقمن زندگیم را گم کرده ام ، خواب گردی میکنم ، عذاب وجدان میگیرم  ، ساعتها سنتورمیزنم چندساعتی سی دی زبان انگلیسی وbbc prime  گوش میدهم ازسررفع تکلیف وبرای دل خوشی مادر،برای دکترانمیخوانم تا به , ...ادامه مطلب

  • در من سه آدم اند.

  • در من سه آدمی نفس می کشند یکی زن جوانی  آتنا گونه و آرتمیس صفت که مردانه می دود و می جنگند و قصد دارد روی قوه بیان و تسلطش کار کند تا رشد کند و از حاصل زحماتش را درو کند و به خودش افتخار کند و به او ا, ...ادامه مطلب

  • برای مریم که خوب است و عزیز

  • خیلی کار دارم. ولی حس میکنم این را بدهکارم به مریم که بنویسم؛1.تسلیم نشدنروبروی من درست پشت همین گلدان دختری نشسته است که در سن سی و هشت سالگی از نظر جسمی به اندازه یک زن پنجاه ساله دردمند است. اما قوی و توانمند و بااراده است. دختری که از بچگی جلوی چشمش  عموهایش مادر باردارش را کتک زده اند، پدر روانیش انواع آزارها را به انها روا داشته، روزهای متوالی بی آب و غذا در طبقه دوم خانه حبسشان کرده، کتک خورده اند، تحقیر شده اند و .... در نوجوانی بارها به خودکشی فکر کرده اما بعد به خودش گفته  اگر من نباشم چه کسی به داد مادر و خواهرهایم برسد؟درد کشیده است اما قوی شده است. یک روز صبح از خواب بیدار شده دست مادر و خواهرهایش را گرفته و از  آن جهنم بیرون آمده.حالا خودش خانم وکیل است، دو تا دختر خوشگل باهوش دارد و با همه مشکلاتی که دارد از زندگی راضی است.  خواهرهایش موسسه موسیقی زده اند و تدریس می کنند.مادرش گرچه میراث دار تمام زخم های زندگی مشترکش با آن مرد دیوانه است اما دلش خوش است که حال بچه هایش خوش است.--2.دشمنی به نام مقایسهمریم جان از تنهایی و بی کسی و فقر بدتر، مقایسه است. به روح خودت خیانت مقایسه را روا ندار.هر ادمی جایی که ایستاده اگر بخواهد خودش را با دیگران قیاس کند و غصه بخورد حا, ...ادامه مطلب

  • مادر خودت باش

  • ایمیل ها را نشانش دادم،گفت تو چه حسی داری؟ گفتم شرم،  عذاب وجدان، حس میکنم رنجاندمش ناراحتش کردم. حق ناشناسی کردم. گفت من از لحنش ابدا حس نمی کنم دلخور شده باشد. ------- نیم ساعت بعد صندلی بازی شروع شد.  انگار کردم مادرم نشسته روی صندلی روبرویی و من این طرف اول با غصه اما کم کم با خشم دلخوریهایم را که گفتم به جای مادر که نشستم از زبان او گفتم؛ تو حق ناشناسی، نمک نشناسی، بی معرفتی، شرایط مرا درک نم, ...ادامه مطلب

  • ف در ارایشگاه!

  • عروسی خر است. ساعتها معطل شدن در ارایشگاه مزخرفترین کار دنیاست.امروز عروسی علیرضاست. دیشب امدیم شهرمان. صبح خسته و له رفتیم ارایشگاه برای رنگ مو و کم کم هم باید برویم برای ارایش و شینیون!و بقیه مسخره بازیها! حالم از این همه اتلاف وقت بد می شود. واقعا بد میشود. امروز اتفاق جالبی افتاد. ارایشگاه که بودیم یکی زنگ زد و سوالاتی از خانم مدیر پرسید. خانم مدیر خیلی سرش شلوغ بود به بچه های ارایشگاه گفت کدا,ارایشگاه ...ادامه مطلب

  • ماجرای من و منشی ها

  • من نمیدونم همه اینقدر با منشی جماعت درگیرند یا فقط من؟ اگه یه روزی اومد که من تونستم روی این منشی های وقیح پررو و دریده رو کم کنم، اون روز روز پیروزی من ارزشهای اسلام و انقلاب است!! فکر کنم یه دوره اموزشی نیاز دارم تا از پس اینا بربیام. تو شرایطی که شدیدا نیاز به مدرک دکترام دارم تا بتونم برای هیات علمی شدن تقاضا بدهم و در وضعیتی که از  5 مرداد تقاضای مدرک دادم و طبق سیستم قرار بوده بیست روزه مدرک,ماجرای,منشی ...ادامه مطلب

  • مهمان ناخوانده

  • معاون مهد با چهره ای که حتی اندکی پشیمانی در آن نمی دیدی جلو آمد و کلی مقدمه چینی کرد و صغری کبری چید و رطب و یابس به هم بافت که بگوید علیرغم تاکیدهای ما پسرک را برای دومین بار متوالی کلاس هوش هشتگانه نفرستاده اند و اشتباها فرستاده اند جشن تولد! فقط دلم را خوش میکرد که کلاس جبرانی برایش میگذارند و من به جای اینکه طلبکارش شوم خواهش کردم که لطف کند و چک کند که دو هفته قبل هم که پسرک طفلک اصرار داشت کلاس نرفته و در عکسها هم حضور نداشت و انها موضوع را انکار میکردند را هم چک کند! الان هم که مینویسم حالم بد میشود دور دهانم دتدانهایم و فکم درد میگیرد بعد تلخی می ریزد توی گلویم و بعد منتشر میشود در دس,مهمان,ناخوانده ...ادامه مطلب

  • همه چیز خوب است اما...

  • همه دوستت دارند، تحسینت می کنند، میگویند خیلی با تو راحتند و تو چقدر شکل آنهایی. اینجا بین این ادمها مهربانی، خوشگلی، بامزه ای، فرهیخته ای.(م) مهربان است و با ملاحظه، هوایت را دارد و آشکارا به داشتن همسری چون تو افتخار می کند. پسرت از شادی قهقهه می زند و با بچه ها بازی میکند وهمه چقدر این پسرک آرام با ادب بامزه را دوست دارند. همه چیز خوب است اما اما پس چرا تو دلت میخواهد زودتر تمام شود؟ چرا علیرغم اصرارشان در برنامه بعد شرکت نکردی؟ چرا وقتی همه چیز اینقدر خوب به نظر می رسد حال تو خوب نیست؟ پی نوشت؛ جوابی که پنج ساعت بعد به این سوال میدهم؛ همه چیز دیده شدن تایبد شدن و تحسین شدن نیست بخشی از وجو, ...ادامه مطلب

  • دروغگویی روی مبل

  • خوشبختی یعنی اینکه خاطرت جمع باشد که «م» استخر است و دارد با فردیت خودش حال می¬کند و خوش میگذراند.پسر هندوانه بخورد، چشمانش از شادی برق بزند و با ماشین¬هایش بازی کند و تو همین طور که آرام آرام بی نظمی¬های خانه را مرتب می¬کنی سعی کنی افکارت را هم نظم بدهی. ... خوش شانسی یعنی اینکه ناگهان بفهمی کسی که,دروغگویی ...ادامه مطلب

  • مهمانهای ناخوانده

  • گفت مسیح می گوید انسانی که از خود زاده نشود، ملکوت آسمانها بر او تعظیم نخواهند کرد. گفت کمک می کنم که از خود زاده شوی. «ف» کوچلویی که ترسیده، که نیازمند توجه و محبت است و همه جا به دنبال حامی می گردد را بزرگ می کنیم. دلم میخواهد درباره جلسات و تفسیرهای «ن»  بنویسم اما ادمهایی به این جا سر می زنندکه نگرانم می کنند. این وبلاگ را خیلی دوست دارم ولی فکر میکنم دیر یا زود مجبور شوم ترکش کنم.   ,مهمانهای,ناخوانده ...ادامه مطلب

  • دعا کن مادربزرگ

  • هر امتحانی که داشتیم، هر اضطرابی که فلجمان میکرد میگفتیم دعا کنبرایمان انا فتحنا میخواند. خواهرم سالها پیش خواب دیده بود که در بحبوحه یک جنگ  گوشه ای تسبیح به دست انا فتحنا میخواند و ما در ان هیاهو و کشتار زیر سایه نفس گرمش امنیت داریم. و در خواب کسی گفته بود ارامشتان مرهون دعای خیر این پیرزن است. ح,مادربزرگ ...ادامه مطلب

  • با این همه حال ما خوب است.

  • این روزها اتفاقات عجیبی می افته. برادر (الف) رو  با مسخره ترین استدلال موجود بازداشت کردند. یه بچه دوماهه داره  بنده خدا.  الف افتاده به جون فرزاد که اگه  تو جواب تلفن های منو میدادی و با هم میرفتیم دیوان عالی کشور. اعاده دادرسیمون قبول میشد. فرزاد از عصبانیت داره خودزنی میکنه و زیبا از بی معرفتی ال, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها